« July 2007 | صفحه اصلی | September 2007 »
August 16, 2007
زندگی
August 12, 2007
جنسیت و جامعه
http://www.radiozamaneh.org/morenews/cat_8/
هجده بخش
جنسیت و جامعه - بخش هجدهم و پایانی: سکس و جوان امروز
جنسیت و جامعه - بخش هفدهم: روسپیگری و جامعه
جنسیت و جامعه - بخش شانزدهم: سکس، دیپلماسی، و سیاستپیشِگان
جنسیت و جامعه- بخش پانزدهم: سکس و سیاست جمهوری اسلامی
جنسیت و جامعه- بخش چهاردهم: رابطهی جنسی، ابزاری سیاسی
جنسیت و جامعه - بخش سیزدهم: تن و سیاست
جنسیت و جامعه- بخش دوازدهم: سکس، قدرت و خانواده
جنسیت و جامعه- بخش يازدهم: آزادی جنسی و خانواده
جنسیت و جامعه- بخش دهم: جنسیت و خانواده در آمريکا
جنسیت و جامعه- بخش نهم : سکس و خانواده
جنسیت و جامعه - بخش هشتم: سکس، گونهای دیگر
جنسیت و جامعه - بخش هفتم :عشق و اروتیسم
جنسیت و جامعه - بخش ششم : شهوت نزد اعراب
جنسیت و جامعه - بخش پنجم: تنکامهسرایی در ادب پارسی
جنسیت و جامعه- بخش چهارم: اروس در ادب پارسی
جنسیت و جامعه- بخش سوم : روانشناسی رفتارهای جنسی
جنسیت و جامعه- بخش دوم : سکس و روان
جنسیت و جامعه- بخش نخست : حیات جنسی انسان و تن فرد
August 11, 2007
یکی بود
کاغذهام کو؟ یکی بود یکی نبود ...
تاریخ طلاق عوض شده. هشت صبح سیام بیا دفتر با هم بریم ...الف
بنا بر این حکم، شما دیگر "زن و شوهر" نیستید. ختم دادگاه...
"داد"رسی تمام شد؟ به همین سادهگی؟
پیراهن سیاهش روی زمین کشیده می شد. مگه تو نمیخواستی؟ مگه اونهمه جفا ندیدی؟ نگاهش کن ...
میم هنوز بر آخرین صندلی مانده بود.
وکیل راضی، کاغذها را میآورد.
سین از پشت در، جلو آمد؛ یک دست، دسته گلی سرخ و یک دست جعبهای کوچک؛ یک زانو بر زمین: مرا به زندگیات میپذیری؟
تاریخ طلاق عوض شده. پیش از آن بیا هر کاغذی لازم است را تنظیم کنیم.... الف
بنا بر این حکم، شما دیگر "زن و شوهر" نیستید. ختم دادگاه...
"داد"رسی تمام شد؟ به همین سادهگی؟
پیراهن سیاهش روی زمین کشیده می شد. مگه تو نمیخواستی؟ مگه اونهمه جفا ندیدی؟ نگاهش کن ...
میم از آخرین صندلی برخاست.
گلها، شاخه شاخه از دست سین ریخت.
کاغذها از دست الف.
تاریخ طلاق عوض شده. پیش از آن بیا دفتر هر کاغذی لازم است را تنظیم کنیم... الف
بنا بر این حکم، شما دیگر "زن و شوهر" نیستید. ختم دادگاه...
"داد"رسی تمام شد؟ به همین سادهگی؟
پیراهن سیاهش روی زمین کشیده می شد. مگه تو نمیخواستی؟ مگه اونهمه جفا ندیدی؟ نگاهش کن ...
میم هنوز بر آخرین صندلی مانده بود.
سین با بهترین لباسش به پیشواز آمد. یک دست، دسته گلی سرخ ...
الف کاغذها را به یک دست داد.
کاغذهام کو؟ هیچکس نیست.