« نامه ی بی نام- سیزده | صفحه اصلی | Garou »

November 9, 2007

نامه ی بی نام- چهارده

از اینجا بخوان، آهسته و شمرده

طوری که بیش از پچپچه و نجوا نباشد. انگار که سرم در عطر مو هایت در خوابی ابدی است و لبهای تو آخرین سرود گنجشکی بی پناه که نغمه های بخشایش را در گوش مردان نیمه جان زمزمه می کند.
ای کاش آخرین خاطره ،آخرین تصویر، آخرین کلام، زندگی باشد:
صدای تو...
نم نم بارانی که بر پوست صورتم می نشیند و عطش قرن را سیراب می کند.

رنگ هوا سربی است، دهان ام گس است ، نفسم بوی خاک نم گرفته می دهد و حفرهایی ژرف تمام تنم را در بر کشیده. چشم هایم در گودی کبود ، ساکت و خاموش، خیره است. خیره به بلندای پیشانی ات و سایه ی عریان زنی در تکثر نجوای باران...
نجوای تو
بی تردید
نجوای باران
بالا ترین بهانه ی زنده ماندن.
ای کاش من نمرده بودم...

پچپچه کن، پچپچه کن، پچپچه...
باران باش
از اینجا
درست بر بالای پیکره ی نیمه جان من.
وقتی هنوز نمرده بودم....

؟ مهر - تهران

November 9, 2007 7:18 AM

 نظرها

چند سالی است که جشن بیگانه‌‌ی ولنتاین در بین جوانان ایرانی بسیار رواج پیدا کرده و هر سال نزدیک های ۲۵ام بهمن مغازه های عروسک فروشی حال و هوای دیگری پیدا می‌کنند و با فروختن کادوهای ولنتاین جیب هایشان را پر از پول می‌کنند.
من عاشق جشن و شادی هستم و از هر بهانه‌ای برای لحظه‌ای هر چند کوتاه برای شاد بودن استقبال می‌کنم ولی ولنتاین و حتی سایر مراسم ما جنبه‌ی دیگری پیدا کرده است و این من را آزار می‌دهد.

بیایید رو راست باشیم ، اکثر مراسم ما به علت مشکلات و بحران های اجتماعی تبدیل به مراسم دختربازی و خیابان گردی شده است ، این طور نیست؟ یک بار به محیط اطرافتان نگاه کنید و دوباره فکر کنید.

چهارشنبه سوری ، تاسوعا عاشورا و ده ها رسم و رسوم و آداب های کهن ما از هدف خودشان دور شده‌اند. تاکید می‌کنم که نمی‌خواهم عبارت های معروف «آسوده بخواب کوروش که سربازانت همیشه بیدارند» و… که فقط شعار هستند را در گوش شما فرو کنم. می‌خواهم دست در دست هم دهیم و قدمی هر چند کوچک در جهت حفظ فرهنگ بر باد رفته‌ی خودمان برداریم.

می‌خواهیم به کمک هم ولنتاین بیگانه را تحریم کنیم و آیین باستانی خودمان را جایگزین آن کنیم!

ایرانیان باستان جشنی به نام «اسفندگان» داشتند که دقیقآ مثل روز ولنتاین بود ، توصیه می‌کنم اطلاعات بیشتر راجع به آن را در اینجا بخوانید (اگر مسدود بود این را امتحان کنید).


لازم نیست شما تابع جمع باشید ، اگر می‌بینید عده‌ای کورکورانه مثل طوطی سخنگو و میمون هرکس هر چه می‌گوید و هر کار می‌کند تقلید می‌کنند شما متفاوت باشید و با افتخار بگویید که «من با شما فرق دارم! من آزادانه می‌اندیشم و هرچقدر که بتوانم از فرهنگ کشورم دفاع می‌کنم».

بیایید از امسال متفاوت بودن را شروع کنیم ، امسال روز ولنتاین به همسر،نامزد،دوست دختر/پسر خودتان بگویید «بیا از این به بعد به جای ولنتاین اسفندگان رو جشن بگیریم.» می‌توانید چاشنی کار رو بیشتر کنید و به یکدیگر هدایای ایرانی بدهید ، یک جلد شاهنامه را با یک شاخه رز تزیین کنید و در صفحه‌ی اول آن یک متن عاشقانه بنویسید ، غذای ایرانی میل کنید و به موسیقی سنتی اصیل ایرانی گوش دهید. بهتر نیست؟ زیرکانه تر نیست؟

آیا می‌دانید ایرانیان باستان جزو شادترین مردمان دنیا بوده‌اند؟

Ashena February 18, 2008 1:54 PM

 نظر بدهيد:




مي خواهيد اين اطلاعات حفظ شود؟ بله

(در نوشته خود مي توانيد از تگ هاي اچ تي ام ال استفاده كنيد)