« نامه ی بی نام - ده | صفحه اصلی | نامه ی بی نام - دوازده »

October 27, 2007

نامه ی بی نام -یازده

ورود ممنوع چت که روشن بود

دلم گرم بود که هستی

حکایت غریبی است سکوت
چون قاطع تر از هر زمان، تیر خلاص را در سر شلیک می کند
تا یادت نرود که سایه ای که همیشه به دنبال می کشی
تنهایی است...
چقدر حرف نگفته مانده بود برایت
که به زبان نیامده سقط شد
به دلت بد راه مده
تقصیر این روزهای لعنتی است شاید
که هر چه پلشتی است، یک جا نصیب حوصله ام کرده
بگذریم
فقط بخند و یادت باشد که هنوز هم
در خلوت و خلسه ام
خط خیال لبخندات
از رحمت خدایان
خوشایند تر است

October 27, 2007 11:53 PM

 نظرها

دهانم تلخ شد

مرداب October 30, 2007 8:46 PM

بي نام عزيز

اگر كامنتهايم برداشتي غلط از واقعيت بود من را ببخش، شاید آخرین پست ماه منیر در توضیح نامه ها شکها را به یقین بدل کرد حداقل در مورد تعابیر و باورهای " کج و معوج " من.

به سهم خودم از تو عذر می خواهم.

m.p October 28, 2007 3:43 PM

راستش توضیح دادن در مورد بعضی موارد برایم بسیار دشوار و عذاب آور است. اما ظاهرا چاره ای جز این نیست. با مطالعه ی برخی کامنت ها احساس می کنم که اشتباهی در ذهن مخاطبان در حال شکل گرفتن است. چیزی که البته فکر نمی کردم باید برایش به توضیح نشست. شاید باید این مطلب در پستی جداگانه به عنوان توضیح اضافات جای می گرفت. اما مختصر اینکه هیچ رابطه و حس و نگاه عاشقانه ای در میان نویسنده و ماه منیر وجود ندارد. کلمه تنها گریزگاه و بهانه است و ماه منیر پنجره ای به سوی آرمان شهر سخن و بی گمان سر شار از نیروهای عظیم کیهانی...جایی که می شود بی هیچ هراس و همهمه تنها نوشت و در لحظه ی نوشتن در بند هیچ حصار و اندیشه ای نبود. چنان که نام بانو نیز حکایتی دگر است که به تاریخ کهن ایران زمین باز می گردد و در این مجال من نیز البته وکیل و وصی ذهن مخاطب نیستم.
پس می نویسم و در زمان نوشتن نه به فکر تعبیر کج و معوج مخاطب هستم و نه حصار ذهن و خیال. هر چه بادا باد. دوستان هم بهتر است بر روی عشق و وصل من و ماه منیر شرط بندی نکنند. آب در هاون کوبیدن است و لا غیر...
با سپاس
بی نام

بی نام October 28, 2007 9:48 AM

 نظر بدهيد:




مي خواهيد اين اطلاعات حفظ شود؟ بله

(در نوشته خود مي توانيد از تگ هاي اچ تي ام ال استفاده كنيد)