« ای جان جان ... بی تن مرو | صفحه اصلی | نیاز مبرم به یک معلول یا مسن »

August 19, 2006

حراج

ببین نهال! می­گما: تو که هیچ، حتی این آنوشا هم با همه­ی فسقلی­یت­ش بدم نمی­گه­ها!

باشه، باشه؛ خانومونا! آقایونا! چشم! دیگه چس_ناله تموم شد. روز از نو، بی روزی از  نو!

آهای ملت کمی_تاقسمتی غیور و تقریباً قیام­کرده­ی واشگتن دی سی، مریلند، ویرجینا !

امروز و فردا خونه­ی ما میدون حراجیه! دیر بجنبین، تموم شده. نگین نگفتی! ؛ به دلایل مختلف، از جمله این که سیگارم تموم شده و در ضمن دارم خونه می­خرم و ناقابل به بیست هزار دلار برای خرج محضر نیاز فوری است.

مخلص

به مهسا و بقیه هم قول این ذره شرف باقی مونده رو می­دم که بعد از حراجی، سریال "من و تصدیق­م" را پی­گیری کنم.

August 19, 2006 3:23 PM

 نظرها

coooooooooooooool
Now, that's a good girl

در ضمن من هميشه راس ميگم!!!

نهال August 21, 2006 5:24 PM


سلام خانم رحيمي عزيز ، دلم خيلي گرفت كه فرزانه ي نازنين رفت " هر كجا هست خدا اش به سلامت دارد"
در ضمن از انعكاس شعر لطيف و ظريف روانشاد "
فروغ فرخزاد" كه مهسا خانم فرستاده متشكر و ممنون ، من در اولين فرصت ممكن يكي از سروده ها يم را براي تو و به خاطر تو و هركس كه با زندگي دست و پنجه نرم مي كند ، آنهم تقريبا يك تنه خواهم نوشت ، فعلا يك بيت آنرا داشته باش تا بعد.


توانت افزون، و جودت استوار باد.

:پروانه:

پروانه August 21, 2006 5:55 AM

هي آنوشا! به سر موفرفري ت قسم كه بنده مسئول كامنت هاي ديگران نيستم !حتي اگه کامنت گذار محترمی مثه مهساي گلم باشه
خانم جان ! اگه كسي آه مي كشه برو يقه ي خودش رو بگير!

مختصر August 19, 2006 7:40 PM

نگاه كن كه غم درون ديده ام
چگونه قطره قطره آب مي شود
چگونه سايه سياه سركشم
اسير دست آفتاب مي شود
نگاه كن
تمام هستيم خراب مي شود
شراره اي مرا به كام مي كشد
مرا به اوج مي برد
مرا به دام ميكشد
نگاه كن
تمام آسمان من
پر از شهاب مي شود
تو آمدي ز دورها و دورها
ز سرزمين عطر ها و نورها
نشانده اي مرا كنون به زورقي
ز عاجها ز ابرها بلورها
مرا ببر اميد دلنواز من
ببر شهر شعر ها و شورها
به راه پر ستاره ه مي كشاني ام
فراتر از ستاره مي نشاني ام
نگاه كن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهيان سرخ رنگ ساده دل
ستاره چين بركه هاي شب شدم
چه دور بود پيش از اين زمين ما
به اين كبود غرفه هاي آسمان
كنون به گوش من دوباره مي رسد
صداي تو
صداي بال برفي فرشتگان
نگاه كن كه من كجا رسيده ام
به كهكشان به بيكران به جاودان
كنون كه آمديم تا به اوجها
مرا بشوي با شراب موجها
مرا بپيچ در حرير بوسه ات
مرا بخواه در شبان دير پا
مرا دگر رها مكن
مرا از اين ستاره ها جدا مكن
نگاه كن كه موم شب براه ما
چگونه قطره قطره آب ميشود
صراحي سياه ديدگان من
به لالاي گرم تو
لبالب از شراب خواب مي شود
به روي گاهواره هاي شعر من
نگاه كن
تو ميدمي و آفتاب مي شود

نگاه كن كه موم شب براه ما
چگونه قطره قطره آب ميشود

نگاه كن كه موم شب براه ما
چگونه قطره قطره آب ميشود

قربونش برم كه اين هوا ملوسه....

mahsa August 19, 2006 6:57 PM

 نظر بدهيد:




مي خواهيد اين اطلاعات حفظ شود؟ بله

(در نوشته خود مي توانيد از تگ هاي اچ تي ام ال استفاده كنيد)