« May 2006 | صفحه اصلی | August 2006 »
July 25, 2006
شفافیت؛ اعتماد
شیشهای مکدر میبینم
ترک ترک
و به میدان میخوانم یک "مرد" را که هنوز از آینه و بلور بگوید؟
این هم به افتخار مهسای گلم:
لعنت خدا به من اگر به جز جفا
زين سپس به عاشقان با وفا كنم
فروغ
July 12, 2006
وقار
فکر میکنم نخستین باری باشد که اینجانب راجع به امور فوتبالیه قلمفرسایی میکنم. ببینید چه روی داده که ماهمنیر رحیمی هم صاحبنظر ورزشی شده!
یکشنبه، روز بازی پایانی جام جهانی: به هیچ وجه از وجوه نمیشود در میان هیاهوی فرزانه و جنجال مسیحا کار کرد: هر کدام به ساز و برگی جدا، در میدان خانه، آپارتمان طبقهی شانزدهم، چنان پر شور مبارزه یا غوغاسالاریای میکنند که مگو و مپرس! تازه شانس آوردم هر دوشان طرفدار یک تیم هستند و برای یک گل مشترک فریادها سرمیدهند، وگر نه چه جنگ و جدالی به پا نمیشد!! بدین روی و بالاجبار دست از رسیدگی به امور عقبماندهی زندگی میشویم و مینشینم به اصلاحات صوری. البته هر از گاهی گوشهی چشمی هم به صفحهی تلوزیون دارم که صحنهی کلهزدن زینالدین زیدان را به مردمک عین میبینم و باور نمیکنم. و در پایان، این دو یار غار من از سنگینی بار آن باخت سهمگین، حتی نمیگذارند من به نهال پیروز و سرافراز، یک تبریک مختصر بگویم! بلکه صریحاً تهدید میشوم که اگر با هر گونه هوادار تیم رقیب، رفاقت که سهل است، اندک سلامی داشته باشم، علیک آن به منزلهی ارتباط نامشروع تلقی شده و در دم به حملههای غیرتروریستی دچار میشوم. بگذریم. راستش دیدن "شکستن" زیدان، من فوتبالیست (یادتان رفته همین شش ماه پیش که تهران بودم چه قدر با کوثر و فاطی و پردیس و بقیهی دخترها از حمید و محمد حسین و امیر حسین و پسرای نامرد گل خوردیم؟!) را هم به فکر انداخت. دور از مزاح، چهگونه میشود آدمی با «نیکنام»ی زیدان، هم در حرفهاش، هم در خوی حرفهای و هم در امور انسانی و مهربانی و وقار و... ، ناگهان و برای نخستین بار کاری کند که همهی این «خوششهرت»ی زیر حیرت نیمی از جمعیت جهان برود!؟ چهطور زیدان نتیجه و نشان «قهرمان»ی و «اسطوره»گیاش در تاریخ بازی فوتبال و «اخلاق ورزشی» و ... را در ثانیههای واپسین، واگذار کرد؛ آنهم در آخرین لحظات ِ بازی ِ پایانی ِجامی جهانی و آخر بازی ِ خداحافظیاش!؟ هر چه بود، روی داد و تنها پاسخ در برابر این چرا و چه جور و ... به گمانم تاکنون این بوده که "دیگر طاقت نیاورد". گرچه به احتمال بسیار، همهی دوستداران او یا علاقهمندان تیم ملی فرانسه (و بیش از هر کس، خود او) از همان لحظه به بعد بارها آرزو کردند "کاش همچنان خویشتنداری کرده بود!". هرچند حق ناراحتی داریم، چهقدر از واکنشی تند یا نابههنگام و یا حتی یک فریاد پشیمان میشویم؟ و چهاندازه از نامردمیهایی که ما را بدان افسوس میکشاند، میرنجیم! باز فریاد از اینهمه تناقض ! از این همه فریاد ! از این همه افسوس !