« اجنه در سیاست روز ایران | صفحه اصلی | مملکت و حکومت امام زمان را چه به رئیس جمهور ؟! »
October 5, 2005
توضیح و پینوشت
یکی از حاضران محترم در مهمانی نیز تلفن زد و ضمن تاکید بر اعتقادش به "احضار جن" گفت: یک. اگر دکتر سروش نزد آقای محقق رفته، نه برای استفاده از نیروی خارق العادهی آنها، بلکه جهت دیدن ماجرا بوده است. دو. آقای محقق را پیش آیتالله اردبیلی بردهاند، نه برعکس.
دوستی گرامي، ایمیلی فرستاده شامل سه نکتهی اصلی. آنها را همراه توضیح مختصر اینجا میآورم:
۱. "چرا بحث مهمانی خصوصی را عمومی کردم؟" : با توجه به حساسیت موضوع در سرنوشت ملت و مملکت و نیز نیاوردن هیچ نام و نشانی از این روشنفکر دینی، و نه الزاما اصلاح طلب، گمان کردم اجازهی نوشتن این خاطره را در وبلاگم دارم. در ضمن روش فکر اهل سیاست، یا تاثیرگذاران بر سطح عمومی فکر و فرهنگ مردم، یا به عبارتی جهانبینی چهرههای جریانساز، حوزهی خصوصی آنها نیست.
۲. "این سخن ممکن است موجب "یک کلاغ چهل کلاغ"، به خصوص دربارهی دکتر سروش، شود، مثلا در سایت هفتان (دوازدهم مهر، ذهنیت جن زده و سیاست مدرن)." : مسئولیت گفته یا نوشتهی دیگران با من نیست. این نازنین مهمان ما، واقعا گفت "دکترسروش هم پیش آقای محقق میرود"! راست یا اغراقآمیز بودن این حرف به عهدهی خودش. گرچه من مراتب تعجب خود را به ویژه به خاطر دکتر سروش نشان دادهام.
۳. "یک دیندار، هرچند از دستهی روشنفکر، نمیتواند به آیات صریح قران(در اینجا در بارهی جن) اعتقاد نداشته باشد." : یعنی شما سخن آن مهمان را دربارهی دکتر سروش تایید میکنید؟
پینوشت
نمونهای دم دست از تبعات بیکران باور به ماورای طبیعت و دخالت آن در امور کشوری را پیش میکشم؛ چاههایی برای حاجت: مسجد جمکران و محمود احمدینژاد که حداقل قول داده بود به رزق روزانهی مردم بپردازد. یا رئیسجمهوری که علیالقاعده بناست بودجه مملکت، نفت و دیگر سرمایههای بیحساب ایران زمین را به سود منافع ملی خرج کند. وی هنوز از گرد راه نرسیده، میلاردها تومان از خزانهی دولت را برای مسجد جمکران کنار نهاده است! انصافا ایشان به تمامی، فقط در قامت رئیس جمهور جمکرانیها ست؛ نه سرزمین پهناور شیران و یلان و ...! کهن دیارا! تو را چه می شود؟!
پرسش من در اینجا چرایی، بود یا نبود این باورها بین عوام نیست. آنها که ادعایی ندارند. این زیارتها برایشان "تفریحات سالم" به شمار میرود. هرچند من ِایرانی آرزو میکنم روزی از سطح فکر عموم همملیتهام سرافراز شوم. تولید کنندگان چنین اعتقاداتی نیز به نظر من بیش از آنکه شیاد باشند، بیزنسمن های نابغهای هستند؛ بیچاره بانی لاسوگاس وقتی آن منطقهی مهجور بیابانی را آباد کرد، گمان برد خیلی باهوش است! خبر نداشت قدم به قدم مرز پرگهر ما پر از این دکان و دستگاههاست! تازه معجزهی امامزادههای ما به این است که فقط درآمد دارند؛ تا انبوه مردم سادهلوح و عدهای "مداح اهل بیت عصمت و طهارت" وجود دارند، چه نیازی به آن همه تشکیلات پرخرج قمارخانه؟ شما همهی جای دنیا، این امریکا که مهد تجارت و سرمایهداری است، یا وجب به وجب خطهی خلیج فارس و کشورهای روی نفت خوابیده را بگردید؛ آیا یک چاه بابرکتتر و بیدردسرتر از چاههای جمکران پیدا میکنید؟
موضع سکولارها و لائیکها هم بابت این دست امور، روشن است. اما در این میان نوک سئوالم از روشنفکران دینی است که آیا با چنین پندارهایی بنای ادارهی کشور را دارند؟ واقعا اگر حتی در پس ِپس ِذهن، در آن کنج خیالخانهتان، به "اجنه" و حضور نیروهای فوق طبیعی به ویژه در سیاست معتقد باشید، پس تفاوت بنیادین شما با آقای احمدی نژاد و رای دهندگان به او چیست؟
October 5, 2005 12:31 AM
نظرها
Hello all! Very nice site and very informativity! ICS Payday Loan
Jamesx January 7, 2007 12:24 PM
Good content and very informativity! Thanks! dsw shoes warehouse
Tommyx December 18, 2006 9:57 AM
very nice site!!! good luck!!! arena loan quicken
Johnx November 25, 2006 8:46 PM
Keep up good work,yo have nice site! acs and student loans
Tommyx November 15, 2006 12:42 PM
ljkjqgbljhjd! sorry for poor english. make peace, not war!
pusinka August 17, 2006 7:36 PM
با سلام و ادب به محضر دانشمندان و اساتيد عزيز ايران مقدس و سربلندو هميشه سرافراز ماه منير رحيمي عزيزه دلسوز وطنمان من محقق هستم هم اكنون خارج از ايران هستم بزودي به تهران برميكردم هر جه لازم بود از خودم بيرس براي دوستي جون دوست دوستانم در خدمتم.
حافظ اسرار الاهي كس نميداند خموش از كه ميبرسي كه دورروزكاران را جه شد
mehdi mohaghegh February 25, 2006 2:06 PM
very nice. i hope you'll update very soon. be at war with your vices: http://www.quotegallery.com/asp/apcategories.asp?author=benjaminfranklin , in this world nothing is certain but death and taxes , with equanimity opinions
samuel dickinson November 13, 2005 5:57 AM
Dear Amin: I read your comments at Hamed Guddosi's site and once again right here. I did visit your site and seems you have done some homework but have not made up your mind yet. It seems to me you mind and your heart (objective and subjective experiences) are still do not get along well. Your comparison of Superstings and Black holes with believing in jinni is very immature and nonsense. Today the best minds in both physics and mathematics are working in these two fields, especially with Superstrings theory. Is there even a single mathematical formula written for the existence of jinni? Because we cannot see the photon--- but experiments prove that they exist—we should also believe in jinni? Brother: your assumption that black holes and Supestrings have nothing to do with life issue is wrong. I hate to repeat things that are very obvious but I have to repeat it here. Not only the sophisticated Internet technology, and the computer that I am using here but also its simple keyboard has a microprocessor (micro controller) that is build based on quantum physics. To build these IC (Integrated Circuit) one must know what goes on deep inside the atomic structure of silicon and other semiconductors, Superstrings theory tries to understand what goes on even deeper in quarks of proton and Neutrons, so that can be harvested latter on technology. It is true that no one have seen any super string or black holes and even the most famous scientists in these field have admitted that they were wrong in some aspect of it ---- Stephen Hawking in black holes and Ed Witten in Superstrings theory etc---- but they are aware of the magnitude of the job and even if they are wrong, but this is the only way science progress. Please visit this site and watch and enjoy three hours video on superstrings theory and be compare it with jinni. http://www.pbs.org/wgbh/nova/elegant/program.html
Sahand October 29, 2005 6:02 AM
ماه منير جان سلام مشتاق ديدار از اينكه شنيدم ... ميائي عينهو بچه ها ذوق كردم. اینجا ديدنت يه صفاي ديگه اي داره, وفا!
اگه يادش بره كه وعده با من داره واي!واي وووواي!
به حاج مهدي خوانساري نجفي متوفاي ۱۲۶۸ سلام فدوي را برسان!
mash taghi October 28, 2005 11:55 AM
سلام خانوم رحيمي مطالب شما را ميخوانم و لذت ميبرم بخصوص داستانهايي كه مي نويسي خوشحال میشم به من هم سر بزنی
منتظر حظور گرمت هستم. راستی وبلاگ شما رودر درياچه احساس لینک دادم.به اميد ديدار.نازنين
احمدپور October 14, 2005 3:10 AM
پاي مراجع هم كه به اين وسط كشيده شد. مبارك است انشاء ا...
اين موضوع راادامه دهيد. مي ترسم به قضيه انرژي هسته اي برسد. يكهو تيتر بزني چرخه سوخت جني!
حامد متقی October 14, 2005 2:57 AM
خانوم رحيمي به جاي اي كاش اين و كاش آن يه بار جرات ميكرديد و سئوال ميكردين يا نظره خودتان را ميگفتيد
simon October 14, 2005 2:51 AM
سلام ماه منير عزيز
اميدوارم تو و مهدي خوب وسلامت باشيد.راستش حس ششم من مي گه كه اون طرف بايد آقاي ... باشه.در هر صوت اگر حدس من درست باشه بيش از اين نمي توان از او وهمقطارانش انتظار داشت.موفق باشي
هوشنگ October 8, 2005 12:21 PM
بايد کمی دربارهی خرافات واضحتر صحبت کنيد. چرا بعضی چيزها را جزء خرافات میشمريد و بعضی چيزها را نه؟ مثلاً وجود سياهچالهها يا ابرريسمان در فيزيک چه مزيتی بر وجود جن در دين دارند؟ توجه کنيد که هر دوی اين مقولهها از زندگی روزمره دور هستند.
در نوشتهی زير من کمی بيشتر در اين باره توضيح دادهام (به خصوص بند دوم) که چرا مفهوم خرافات چندان هم ساده نيست و بر پيشداوریهای عمدهای استوار است:
http://ankabut.blogspot.com/2005/03/blog-post.html
بله من هم معتقدم اگر کسی با اعتقاد به کمک گرفتن از رابطه با اجنه سياستمداری کند، شايستهی اين کار نيست. اما صرف آن که شخصی به وجود چنين چيزهايی (آن هم در ته ذهنش) باور داشته باشد باعث آن نمیشود که شبيه آقای احمدینژاد شود.
شما توجه نمیکنيد که مسلمانانی که به قرآن و معنای مشخص کلمات آن معتقدند نمیتوانند به وجود جن بیاعتقاد باشند، و اگر بخواهيد همهی آنان را با آقای احمدینژاد يکسان بدانيد تمايز همه را از بين بردهايد و اين چيزی از واقعيت کم نمیکند، بلکه نشان از آن دارد که شما به دليل حساسيت خاصی، قوهی تشخيص خود را به شدت تضعيف کردهايد و طيفهای متعدد رنگی را در يک رنگ سياه خلاصه میکنيد.
امين October 6, 2005 2:07 PM
خانم رحیمی سلام.
دیشب خواندم و می خواستم کامنت بگذارم که وقت نوشتن٬ لایه لایه٬ گرد و غبار از قلمام برداشته می شد و به یک جاهایی رسید که نه تنها٬ پاک کردم و نفرستادم٬ که دیشبام از کف رفت!!
از اشاراتی که کرده بودید٬ حدس زدم چه کسی میهمان شما بوده است. این اصلا مهم نیست. میخواهم چیز دیگری بگویم. از ابتدای نوشتهتان٬ تا انتها میشد چیزی را خواند که در جاهایی اشاره هم کرده بودید.
می شد فهمید چه کلنجاری رفته اید با حس و عقیده تان٬ که چه چیزهایی را بنویسد یا چه چیزهایی را سانسور کنید.کاری که من الان٬ دارم می کنم. دلایل زیادی دارد این قضیه. از رسم میهمانداری گرفته تا رسم ادب رفتار اجتماعی.
نمیخواهم قاعده تراشی کنم اما معمولا ما ایرانیها٬ به اسم مدرنیته و رفتار مدنی٬ خودمان را مجبور میکنیم لبخند٬ تحویل ادراک کسانی بدهیم که در آدم بودن شان هم گاهی شک میکنیم. به نام آزادی بیان٬ پرت و پلا٬ گوش میکنیم و حیا میکنیم و نظرمان را نمیگوییم. به نام ادب٬ حق عصبانی شدن را از خودمان سلب٬ کردهایم. فکر میکنیم فحش دادن٬ کار آدمهای لات و بیسرو پاست.
این طور نیست. ما میتوانیم عصبانی هم بشویم. فحش هم میتوانیم بدهیم. کاری که هیچوقت خودم نکردهام و به همین دلیل کامنت دیشب ام را نفرستادم.این تناقضهاست که پدرمان را درآورده است. تا کی٬ با چنین آدمهایی میشود از فهم و شعور آدمیزادی٬ گفت؟ گاهی باید٬ یکنفر را از خانه بیرون کرد.
این صفحه٬ به عبارتی٬ خانهی شماست. ولی اجازه میخواهم حرف دلم را بزنم. از حرف زدن و لبخند زدن خسته شده ام. هرچند اگر٬ منتشر نشود اصلا ناراحت نمیشوم. چون دلیل اینکارتان را٬ خوب میفهمم.
من اصلا٬ به هیچ طریقی نمی توانم معنای ترکیب مسخره ی "روشنفکری دینی"٬ را بفهمم. جدا خواهش میکنم اگر کسی این نوشته را میخواند و میتواند تعریفی از این معنا٬ ارایه دهد٬ مرا بینصیب٬ نگذارد.
کسانی که این ترکیب را٬ ساختهاند میخواستهاند آب دونهری را به هم بیامیزند که از دوچشمهی جدا میجوشند و چندین و چند دشت٬ از هم دورند.
شما چرا از رفتار سروش تعجب کردهاید؟ سروش با افتخار٬ این به عقیده ی من و شما٬ اتهام را میپذیرد و در جوابمان٬ یک دفتر از مثنوی را از بر میخواند.
من خطر امثال سروش را بیشتر از امثال مصباح و جنتی میدانم. سمی که این جماعت مریض احوال٬
از خود می پاشد مهلکتر است.
این آدم آنقدر٬ مغرور و مزخرف است که حاضر نیست مسوولیت گندکاری هایش را بپذیرد.
اعاظم فرهنگ این مملکت بیست سال است کثافتکاریهاشان را در شورایعالی انقلاب فرهنگی به لنگ و پاچهی هم میاندازند. از لندن که میآید ٬ مستقیم به قم میرود. این جماعت را رگ به رگ شان کنی٬
آخرش٬ منبر که ببینند دوزانو مینشینند.
خدا را کش می دهند تا نواب اربعه و چون دل نمیکنند میچسبانندشان به فقیه و مفتی و اعلم.اعظم و عظمی.
جن و شترمرغ که جای خوددارد. با دیداری با آقای محقق٬ در دسترس است.
به کجای این سرزمین محتضر٬ دست بگذاری که نازش کنی اما دادش به آسمان نرود؟
من اگر جای شما بودم٬ همین چیزهایی را هم که نوشته بودید نمینوشتم! اما باور کنید٬ باید گفت.
همهمان شده ایم آندره یفی میچ چخوف! وقتی دیگر داریم بالا میآوریم از این همه نکبت و بدبختی٬
به خودمان تعظیم می کنیم٬ میگوییم میشود من بروم بیرون هوایی بخورم؟ بعد به کسی که دارد سم میپاشد میگوییم تشریف داشته باشید شما.
جواد - ق October 5, 2005 5:43 PM
مرسي خانم رحيمي. آنهايي كه روشن فكر ديني هستند اتفاقا به نظر من نبايد "نوك سئوال" باشند، بلكه اونهايي كه فكر مي كنند از خرافات مي شود چه به وسيله دين جه دانش طبيعي خارج شد. در حقيقت مسئله در تاريخ روح غرب به خصوص پس از سقوط روشنگرائي به بربريت كامل در قرن بيستم اين است كه راهي بزاي خروج بيست و حتي چپگراها هم پس از نقد "راست" خود "راست" مي شوند يا فكر مي كنند كه "راست" مي گويند. -- ولي اين از بدي وضعيت در ايران چيزي نمي كاهد. واقعيت اين است كه هيج كس و الالخصوص كسي كه خود را "سروش" بنامد، نمي تواند راهي براي خروج از ديالكتيكِ روشنگرائي ارائه دهد. ولي آدم بايد نقد دند... حتي منطق خالص را، "مشاركت" سياسي كه جاي خود.
با سپاس مجدد،
امير
Amir October 5, 2005 6:59 AM
من تعجب می کنم از روشنفکران سکولار که به چه اندازه کم تحمل هستند نسبت به افکار غیر از خودشان:
اولاَ که شما چند با در نظریات دکتر سروش، شیرین عبادی، اشکوری، آقاجری و دیگر روشنفکران دینی حرفی از اجنه شنیده اید که انقدر "افسوس" می خورید و آه می کشید از وضع جامعه و نگران شده اید از عقاید ایشان؟
ثانیاَ، شما به چه استلالی عقاید مذهبی را "عامیانه" و فاقد عقلانیت می دانید؟ در تاریخ فیلسوفان و دانشمندان کم نبوده اند که به مباحث ماورالطبیعه پرداختند. چه فیلسوفان اسلامی و شرقی و چه غربیان!
لطفاَ از برج آج خود پایین بیایید
Ali N October 5, 2005 4:04 AM