« جشن شيرين | صفحه اصلی | هزار خانهی خواب و اختناق »
October 14, 2003
سهم من
سهم من، پرینوش صنیعی, روزبهان, 1382, تهران
ماجراي عشقي که انجامش چون آغازش است. "همیشه از کارهای پروانه تعجب می کردم. اصلا به فکر آقاجونش نبود..." کتاب گرچه با این جلمات پرکشش شروع می شود, بی درنگ سبک ساده یا بی پیرایهی آن, تهی بودنش را از شگردها و تکنیکهای رمان نویسی نشان می دهد. هرچند هیچ جای کتاب ادعای رمان بودنش را به معنای علمی و مدرن آن ندارد, در ایران گویا هر داستان بلند که در این زمانه نوشته شود, رمان نام می گیرد. جملات غیر ادبی و اغلب کلیشهای "سهم من" گاه به سطحی بودن و ابتذال شانه می زند و ادبیات کتاب بی گمان نثر خاطره یا زندگی نامه نویسی است و تقریبا خالی از توصیفهای غیر مستقیم و نگاشتن خیال و موقعیت درونی یک انسان. تا جایی که حتی شاید نتوان آن رابه لحاظ ارزشهای ادبی نقد کرد.
اگر باز بخواهیم نکته سنجی داستاننویسی به خرج دهیم, پر واضح است که نویسنده از معصومه, به راستی یک اسطوره ی معصومیت و پایداری وفداکاری و البته درایت تصویر می کند که گویی زندگی را چون کاردستی ای از بالادست درست می کند و مهره ها را با نگاهی مسلط و از پیش تجربه شده میچیند و هر گز اشتباهی انسانی نمی کند. گاهی برخی مکالمهها به سخنرانی نزدیک میشود و به اظهار عقیدههای روانشناسانه و جامعه شناسانه و حتی تحلیلهای سیاسی پهلو میزند.
اما و اما هرچه هست, جذابیت این داستان یا اتوبیوگرافی این قدر بود که من کند خوان را (که وسواسکی هم در رمان خواندن یافته ام و در همین حال گرفتار کار و... نیز بودم) واداشت دو روز 525 صفحه را با اشتیاق ببلعم! و در پایان آروز کردم زندگی مادر و خواهرانم را نیز به همین سادگی می خواندم. ای کاش همهی ما ایرانیها عادت کنیم خاطرات و زندگیهای خود را بنویسیم. چه اشکالی دارد که نوشتههای ما را در قفسهی شاهکارهای ادبی جا ندهند؟
تاریخی که زبان زنانه, بلکه عامیانهی این نوع نوشتهها می نگارند ای بسا مهمتر از رخدادهای گزینش و ویرایش و پیرایش شدهای باشد که حکومتها در جزوههای درسی نوشتهاند. در کدام کتاب علمی و رسمی آیا ریز حوادث و سرگذشت درونی یک خانواده در بحرانهای اجتماعی و سیاسی منعکس شده؟ می دانیم که فلان سیاست مدار کی به زندان رفت ولی چه اندازه از چه گونهگی گذران زندگی همسر و فرزندان او خبر داریم؟ راوی "سهم من" به نیکی و روشنی توضیح داده که چه اندازه خانوادهی فعالان سیاسی و متعصبهای به ائدئولوژیها و اعتقادات مذهبی نیز در بالا و پایین رفتنهای امواج اوضاع کشوری, ناخودخواسته به اوج و فرود می روند یا حتی غرق می شوند.
از اهمیت زندگی نامه و خاطره نویسی گذشته, خانم صنیعی با همان زبان متداول و مردمی (که حتی چه بسیارکه آداب علامتگذاری جملات و کتابی یا محاوره نویسی و بسیاری نکات ویرایشی دیگر را مراعات نکرده) بسيار هوشمندانه بسته شدن دانشگاهها، اعدامها و دستگيريهاي سال هاي اول انقلاب، و تاثير گستردهي آن را بر سرنوشت مردم، موج سواريهايي که عدهاي مذهبي از در آن فضا کردند و نيز سنگ دليهايي که اين عده سرسخت، حتي با خانوادههايشان داشته اند و همچنين خود دين را که به عامل سوء استفاده تبديل شده، زير نقدي زيرکانه مي گيرد (و نميدانم اين کتاب چهگونه در جمهوری اسلامی اجازهي چاپ گرفته؟). در همين حال، هرچه در کتاب پيش ميرويم، به شکلي ظريف مطالب جاافتاده تر مي شود که گوياي پختهتر شدن خودن راوي است.
ديگراين که، خواننده را با خود در غم و شادی و گریه و خندهی معصومه به راحتی شریک میکند. در همان حال که هنوز از اندوه او بیرون نیامدی, از خواندن جمله ای قهقه میزنی؛ هنری که از عهدهی هر نویسندهی زبردستی برنمی آید؛ به ویژه از برخی سخنان پروانه "ماشالله هنوز پوستت مثل آینه اس. – آره, اما آینه شکسته. – ... اونم چشاش ضعیفه, اصلا می خوای توی اتاق تاریک ازش پذیرایی کنیم ..." .
و باری تاریخ تکرار است؛ "در هردو دوره عزیزانم, کسانی که بیشترین بستگی را با من داشتند, این گونه مردنم را رقم زدند".
از برادرم مصطفی برای فرستاده اش سپاسگزارم.
October 14, 2003 5:59 PM
نظرها
سلام
قابل نبود
اميدوارم خوش باشي
mostafa November 4, 2003 7:08 AM
سلام... واجب شد اين كتاب رو كه اين همه ازش تعريف ميكنند بدم خواهرم برام از ايران بفرسته !!!! ضمنا با اين ادبيات عاميانه بسيار موافقم .. گاهي جمله هايي كه عاميانه نوشته و بيان نيشن احساسي رو منتقل ميكنند كه غير از اون جور ديگه اي نميشه اون احساسات رو انتقال داد.
آسمان October 20, 2003 5:27 PM
رشد اتوبيوگرافی، يا نوشتن زندگینامه خودنوشت در يک جامعه، نشانه رو به رشد بودن روند فرديت، آزادی و آگاهی در آن جامعه است. مسأله زبان، تکنيکهای بلاغی و ادبی در درجه دوم اهميت قرار دارد. يک اتوبيوگرافی میتواند اثر ادبی هم باشد و میتواند نباشد. اگرچه بين ادبيات، تاريخ و اتوبيوگرافی پيوندهايی استوار برقرار است، اما قلمرو هر يک تا اندازهای متمايز است.
مسيحا October 15, 2003 4:50 PM
سلام ماه منير عزيز.... اول اينكه اين نقاشي بالا من رو ياد طرح معروف جيغ انداخت ...دوم اينكه موفق باشي ...
هاله October 15, 2003 10:24 AM