« فروغ | صفحه اصلی | جشن شيرين »

September 30, 2003

عشق یا آزادی

چه کسي گفت : عشق آزادي است؟
با وجودي که چندان با نظرات فمينيست هاي تندرو موافق نيستم، به اين نتيجه رسيده ام که زايمان يا بهتر بگويم، فرزنددار شدن، يا به هر شکلي عشق ورزيدن، پايبندي جدي اي است که مانع آزادي و آسودگي خاطر مادر و پدر مي شود. عاطفه چه گونه مي گذارد به فرديت خود، به خود و خود بودن بينديشيم؟ تا دوست داريم، بايد مراعات کنيم؛ نه، بايد او را بر خود برگزينيم. و يا اسير عذاب وجدان و هجران و ناخوشنودي دائم باشيم. و اين کجا آزادي است؟
عشق آغاز آدميزادي است؟! عشق به فرزند را همه ي جانوران دارند.
و فرزندان به عاطفه ورزي کنار ما رضايت نمي دهند. آن ها به راستي تمامت خواه هستند. عشق غريزي تا بوده متضاد يا متقاطع آزادي بوده نه موازي
درست به این سبب که عشق تواناتر از هر اراده ای است...

September 30, 2003 8:15 AM

 نظرها

هر چه بگويم كلمه ها باز مرا در خود اسير كرده اند
تنها يك جمله : باور زن از زندگي چيست ؟
بدون عشق مرگمان حتمي است...

nc November 1, 2003 5:39 AM

عشق بهترين طعم زندگي است. و آن طعم ناب خود را فقط در فراق نشان مي دهد.فراقي كه پر از روياي وصال است و من سرگرداني بي همه چيز كه فقط پي جرعه اي از عشق له له زنان مي دوم. من به فداي دل خسته ات برايم چيزي بگو. دوست دارم تو را كه مادري هستي با سري پر از گل.

mahsa October 19, 2003 3:55 PM

شب سفر انتهاي دوري ات را دورتر مي كند.

ghazal October 10, 2003 8:51 PM

لذتي در بودنش هست كه در نبودنش يافت نمي شود ...

kimia October 10, 2003 5:13 AM

چقدر دلم برایت تنگ شده است.

زنی به طعم خاک October 5, 2003 2:42 PM

 نظر بدهيد:




مي خواهيد اين اطلاعات حفظ شود؟ بله

(در نوشته خود مي توانيد از تگ هاي اچ تي ام ال استفاده كنيد)