« سپاس | صفحه اصلی | من هنوز زنده‌ام »

July 31, 2003

نصرت شاد

خانم شاد، که اميد شادي هميشگي برايشان داريم، مقاله اي برايم ايميل کرده . خودم هنوز آن را به درستي نخوانده ام. براي اين که قبله ي عالم ملکوت دعوايم نکند که چرا نمي نويسم، عجالتا اين مقاله را با هم بخوانيم تا بعد.

هرمان هسه ،- شرقي كردن ادبيات

هرمان هسهاخيرا سه اتفاق ساده باعث شد كه من بياد هرمان هسه ، نويسنده آلماني زبان بيفتم . در مصاحبه اي خواندم كه محمود دولت آبادي ، كانديداي جايزه ادبي نوبل ، رمان كرگ صحرا ، نوشته هرمان هسه را از بهترين ادبيات جهاني دانسته و آرزو نموده روزي بتواند كتابي با اين كيفيت بنويسد . دومين مسئله كه مرا بياد هسه انداخت اين بود كه هنگاميكه سري به كتابفروشي جديد شهر مسكوني خود زدم عكس بزرگ و زيبايي از هسه در كنار ساير نويسندگان مشهور ايراني و خارجي در آنجا به ديوار نصب شده بود . هنگاميكه از مسئول كتابفروشي نظرش را در باره آثار هسه جويا شدم ،او جواب داد ، هسه را خوانده تا بتواند با او زندگي كند و نه اينكه در باره اش براي ديگران تعريف كند ، و ادامه داد ، امروزه او تا حدي عاقل و به سن بلوغ رسيده كه احتياجي به خواندن آثار هسه و كمك خواهي از او ندارد . سومين واقعه اينكه چندي قبل كه به مناسبت چهلمين سالگرد مرگ هسه مطبوعات در باره اش مقاله نوشتند و ساير رسانه ها پيرامون او برنامه برگزار نمودند و ناشرين به چاپ مجموعه آثارش پرداختند ، معروف ترين منتقد جو ادبي كشور مدعي شد كه عصر محبوبيت هسه بين قشر كتابخوان به پايان رسيده و ناشرين آثار او براي فروش كتاب بيشتر ، موفق به نوزايي مجدد او نخواهند شد . من بياد ضرب المثلي فرنگي افتادم كه ميگويد : شغل پيامبري هم ساده تر از شغل مورخان ادبي است

هسه جنون قرن گذشته را در تسلط تكنيك و پديده ناسيوناليسم ميدانست . او ميگفت : زندگي هر انسان ، راهي است بسوي خود او . هسه را ميتوان نويسنده دوران بحران روحي انسان غربي دانست . در دوران حيات او ، هزاران خواننده جوان خواهان ديدار با او شدند . او در جلو در خانه ييلاقي اش در سوئيس تابلويي نصب كرده بود كه روي آن نوشته شده بود : مهمان نمي پذيرم ، چون كسي كه پير شده و وظايفش را تا حدودي انجام داده ، حق خود ميداند كه تنها باشد و بدون مزاحمت بسر برد تا با مرگ قدري دوست گردد ، من به پرسشهاي شما نمي توانم جوابي بدهم ، چون براي سئوالات خودم نيز تاكنون جوابي نيافته ام

از جمله دردسرهاي سياسي دامنگير هسه اين بود كه نازيها در زمان حاكميت خود آثار او را به علت تبليغات صلحجويانه ممنوع نمودند . هرمان هسه در سال 1877 در جنوب آلمان بدنيا آمد و در سال 1962 در مهاجرت در سوئيس درگذشت . والدينش از مسيونرهاي مذهبي بودند كه سالها در هند به تبليغات مسيحيت پرداختند . هسه قبل از موفقيت در نويسندگي ، كتابفروش در شهر كوچكي بود . او مينويسد ، نزديك بود مدرسه ، تعليمات الهيات دين مسيح و آداب و رسوم سنتي آنزمان كشورش ، او را در نوجواني از پاي در آورند . هسه در باره بدرفتاري پدر ، معلم ، و روحاني كليسا مدام گله و شكايت ميكرد . او يكبار دست به خودكشي زد و مدتي در تيمارستان شهر بستري بود . هسه در سال 1914 به علت مخالفت با تبليغات نظامي گري ملي گرايان آلمان و طرفداري از جنبش صلح خواهانه مجبور به مهاجرت به سوئيس گرديد . هسه همچون بعضي از رمانتيكهاي زمان خود طرفدار فلسفه و فرهنگ هندويي شد ، البته با اين تفاوت كه او سالها خود در آن كشور زندگي نمود و از نزديك شاهد بسياري از ارزشهاي فرهنگي و مذهبي بود كه از طرف پيروان و ساكنين آنجا عملي نمي شدند، به اين علت خواننده مدام با آداب و رسوم و انديشه هاي شرقي و آسيايي در آثار هسه برخورد ميكند . نسل معترض بيت آمريكا از سال 1958 به بعد ، هسه را كشف نمود و به هيپي ها و جوانان آنجا معرفي كرد . سفر و گردش در دامن طبيعت ، راهپيمايي و مهاجرت از جمله موضوعات آثار هسه هستند كه نوستالژي رمانتيك را در جوانان بيدار ميكنند تا آنها هم به قول خواننده هم وطن ما، لحظه اي كنار سبزه بنشينند

فرار به برهه رمانتيك ادبيات ، فرار از عوارض سرخوردگي فرهنگ غربي گرديد . رمانتيك شبه عرفاني هسه نيز موجب تقدس و محبوبيت او بين جوانان بي خيال هيپي شد . هسه ميگويد : مسير و راه رسيدن به هدف گاهي مهمتر از خود هدف است . او با كمك آثارش توانايي تعثير ادبيات را روي واقعيات زندگي نشان داد . آزادي فرد ، بزرگترين شعار مكتب ليبراليسم و آنارشيستهاي طبيعتگرا ، هدف نوشته هاي هسه گرديد . مخالفت با نظامهاي توتاليتر ، انتقاد از ماشين و صنعت و جانبداري ازصلح از جمله موضوعات آثارش هستند . در كتابهايش غالبا برخورد و وابستگي سرنوشت انسان به طبيعت نشان داده ميشود . بعضي منتقدين ميگويند ، اگر نويسندگاني يافت شوند كه براثر يك سوء تفاهم بيشترين تعثير را روي خواننده گذاشته باشند و به مشهوريت جهاني رسيده باشند ، هسه يكي از آنها ميباشد . محتواي رمانهايش مخلوطي است از رمانتيك آلماني ، روانشناسي مدرن ، عشق به طبيعت ، تحقير تمدن صنعتي . هنگاميكه بخشي از روشنفكران اجتمايي از هسه همچون توماس مان انتقاد كردند كه او در برج عاج خود نشسته و به مشكلات روز توجهي ندارد ، او جواب داد كه مسئله اش ، دولت ، جامعه و كليسا نيست ، بلكه انسان است ، انهم نه فرد مشخص

از جمله معروفترين كتابهاي او : گرگ صحرا ، سيدارتا ، دميان ، پيتر كامنسيند ، زير چرخ ، بازي با مهزههاي شيشه اي ، نرگس زرين دهن ، و ترانه هاي خيال انگيز هستند . كتاب گرگ صحرا ، بعدها مانيفست نسل بيت و هيپي شد ، چون تمام موضوعاتي كه هسه را تحت تعثير قرار دادند ، در اين كتاب مطرح شده اند . در رمان پيتر كامنسيند ، او جوابي منفي به مشكل شهرهاي آلوده بزرگ ، شلوغ و و مدرن ميدهد . عده اي هم در كتاب سيدارتا ، جهانبيني هسه را مي بينند . كتاب بازي با مهرههاي شيشه اي ، شاهكار او ، رماني انتقادي ، فرهنگي و فلسفي است . رمان دميان ، خطاب به بازگشت غم انگيز سربازان از جنگ جهاني اول ميباشد . تعجب آور نيست اگر عده اي هم هسه را آخرين دن كيشوت ا دبي به حساب مي آورند . غالب خوانندگان آثار هسه جوانان هستند . آنها معمولا در باره زيبايي شناسي و استيل ادبي كتاب نمي پرسند ، بلكه خود را مخاطب حرفهاي او احساس ميككند . محبوبيت هسه در ميان جوانان آنزمان چنان قوي بود كه او در سال چندهزار نامه از جوانان زير 25 سال دريافت ميكرد ، و از او حدود 35000 نامه بجا مانده ، چون هسه علاقه خاصي به مكاتبه با خوانندگان كتابهايش داشت

در شوروي سابق و ديگر كشورهاي بلوك شرق ، آثار او را بخشي از رئاليسم مترقي بحساب مي آوردند و او را انساني انسانگرا از نوع غربي معرفي ميكردند ، گرچه حاكمان آلماني در طول دو جنگ جهاني به او لقب نيمه خائن دادند . جايزه ادبي نوبل او را عده اي جايزه براي موضع گيري سياسي او و نه براي نبوغ ادبي اش به حساب مي آورند ، گرچه بيشتر كتابهايش سالها در ليست كتاب پرفروش سال قرار داشتند . در آمريكا بيش از 11 ميليون ، در ژاپن بيش از 9 ميليون و در مجموع بيش از 50 ميليون از كتابهاي او به فروش رفت . قشر كتابخوان آنزمان آمريكا او را منتقد تمدن صنعتي ، جامعه و دولت ميدانست . انعكاس آمريكايي علاقه به آثار هسه به سبب جنگ ويتنام و بي معني بودن آن و قدرت متمركز دولتي مي باشد . در محيط فرهنگي آمريكا هسه در كنار توماس مان ، كافكا ، گونتر گراس و برشت از جمله معروفترين نويسندگان آلماني زبان هست جامعه شناسان ادبي براين باورند كه هسه را دانشجويان كشف نكردند بلكه خوانندگان معمولي و حاشيه نشين جامعه مصرف صنعتي . خواننده آمريكايي سعي ميكند گاهي هسه را با داستايوسكي مقايسه كند . قهرمان رمان داستايوسكي با كمك مسيحيت به مقابله فرهنگ غرب ميرود و قهرمان اثر هسه با كمك فلسفه و ارزشهاي فرهنگي شرقي جوياي راه نجات است ، قهرماني كه خود از جامعه بيگانه گرديده

هسه نويسنده اي است كه معمولا از سكوي پرتاب فرهنگي در آمريكا به ساير نقاط گيتي از جمله ژاپن راه يافته و يا ترجمه گرديد ه ، مثلا رمان پيتر كامنسيند هسه بيش از 14 بار ، كتاب دميان بيش از 13 بار و گرگ صحرا بيش از 9 بار تاكنون در ژاپن ترجمه شده اند . امروزه غالبا محصلين جوان خوانندگان آثار هسه را در آنجا تشكيل ميدهند . آنها دلايل موفقيت كارهاي هسه در ژاپن را روش ساده و روشن او ، محتواي غني كتابها ، عشق به گذشته ، احساس نزديكي به طبيعت ، شكايت از مشكلات و جراحات روحي ، نوستالژي نامحدود و شوق و اشتياق به ادبيات رمانتيك ميدانند . در نظر ژاپني ها هسه نويسنده اي است كه در طول عمر طويل خود چند بار به دوران بلوغ جواني رسيده ، به اين دليل او جوانان شرقي را خوب مي فهمد . ناگفته نماند كه طبق آمار ، چهل درصد دانشجويان و محصلين ژاپني در سال 1972 به علت بحرانهاي روحي به انجام خودكشي افتادند

از جمله عنوانهايي كه مترجمين و ناشرين ژاپني براي خطاب قرار دادن جوانان و فروش كتاب بيشتر به رمانهاي هرمان هسه دادند : روح مهاجر ، رفيق ، شعرهاي جواني ، راهپيمايي هاي جواني ، دوران جواني

ياد وطن ، روح تنها ، طوفان در جواني ، غمهاي دوران جواني ، عشق و دانايي، و چاه مريم ، بودند . نامهايي غالبا منحرف كننده و جعلي ، ولي بسيار موفق براي فروش كتاب بيشتر

---------------------------------------------------------------------------------------

لطفا در صورت ممكن مقاله فوق را همراه تصويري از هرمان هسه منتشر كنيد

 

July 31, 2003 6:46 PM

 نظرها

سلام خانم . مطلب تان جالب بود . فقط چند یادآوری: گرگ صحرا نیست عنوان کتاب هسه بلکه گرگ بیابان است.ممکن است بشود استپ را صحرا ترجمه کرد ولی دیگر این نام جا افتاده و نیازی به پراکندگی در ترجمه ی عناوین نیست. دوم اینکه گرگ بیابان در کارهای هسه منحصر به فرد است مثل بوف کور در هدایت و دلقک در هاینریش بول و... این اثر از سبک معمول هسه فراتر رفته و رمانتیسیسم کارهای بعدی او را ندارد و خیلی شرق زده و رمانتیک نیست. سوم اینکه اگر می گویند دوره ی هسه گذشته و به درد ایران نمی خورد ، بیشتر این حرف به خاطر اثار عرفانی اوست که ما از طرفی عرفانزدگی خفه مان کرده و از طرفی دیگر خودمان اصلش را درایم و نیازی نداریم برویم هسه و کوئیلو و دون خوان بخوانیم که دوتای اول از شرق متاثر هستند.شاید در جوامع خردگرا و انباشته از خرد ابزاری و صنعت هسه را دوست داشته باشند. ولی در کشور ما بعید می دانم وجودش چندان ضروری باشد بویزه آثار دیگرش غیر از گرگ بیایبان . باری گرگ بیابان هسه ی دیگری را نشان می دهد که من در کارهای دیگر او نمی بینم.شاد باشید .

علی July 14, 2009 3:44 PM

اشتياق و دلتنگی گاهی به راهي نمی رسد
پس کجایی ییییییییییییییی

زنی به طعم خاک August 4, 2003 8:28 PM

دوستان عزيز سلام
خواهش مي كنم از وب سايت www.fazlinejad.com بازديد كرده و در صورتي كه پسنديديد و لينك داديد , من هم متقابلا لينك خواهم داد. من را از نظرات خود نهايتا محروم نكنيد.

payam August 4, 2003 5:34 PM

اين بحثهايي كه در وبلاگ ها راه افتاده چيه؟ درخشان خوب نقد شده. سيبستان ملكوت هومولونوس كتابچه شما مگر جز حلقه ملكوت نيستيد؟

farangis August 3, 2003 11:20 PM

سلام
از نوشته هاي زيبايتان لذت مي برم راستي چرا چاي تلخ؟
البته من هم عاشق چاي هستم و هم چاي تلخ شما

roshanak August 3, 2003 12:33 PM

نمي شه وين رو در پراگ، يا پراگ رو در وين ادغام کنيم؟ می دونی يه چای تلخ، چقدر می تونه دردها رو تسکين بده و مسکن باشه؟ مثل اينکه من و دلتنگی همزاديم

نکته August 2, 2003 10:48 PM

ماه منير گرامی سلام

خوشحالم که آقای معروفی به اين حلقه پيوستند و به همين زودی اثرات آن سختکوشی ديرينه را داريم می بينيم.من به سهم خود از شما و همه دوستانی که در پيوستن ايشان به اين خانواده سهمی داشته اند ممنونم.از داريوش عزيز که حضوری تشکر کردم در لندن.اما من باز زحمت دارم.ميدانيد که پرويز دوائی عزيز سالهاست که در خلوتی خودخواسته در پراگ است و نسل مشتاق امروز از درک حضورش محروم.مقدورتان است ايشان را هم بيابيد که ما به ايشان هم دينی داريم.ما يک عمر نه،چندين و چند عمر است که هی دير ميرسيم و آدمها و وقايع را دير درمی يابيم.پرويز دوائی را در يابيد و دوباره به پيش نمای صحنه بخوانيد به تواضع.اين عرصه درست رد کار نوشته های ايشان است.ببخش که طولانی شد.موفق باشی.

مازيار August 2, 2003 6:49 PM

ببينم شما همان صديقه رحيمي نيستيد كه در روزنامه انتخاب كار مي كرديد؟

mahshid August 2, 2003 4:37 PM

دوستم نمي دانم چرا غیبت تو هيچ وقت موجه نيست برای من. بیشتر بنویس از زبان خودت که غلیان است.

زنی به طعم خاک August 2, 2003 11:39 AM

سلام. خوب شد که برگشتی. داشت دير ميشد. قالب نو مبارک.

پانته آ August 2, 2003 6:13 AM

خانم ماه منير عزيز از اين كه به وب لاگ من اظهار لطف داشتيد ممنون. براي شما هميشه احترام قائل بودم و هستم و خوشحال مي شم كه نوشته هايتان را در وب لاگ زيبايتان بخوانم. ولي فكر مي كنم اين حق را داشته باشم كه بخواهم با خود شما در ازتباط وبگردي باشم و نظرم در باره اقاي خلحي به خودم ربط داشته باشد. با احازه تان بايد بگويم اصلا نظرم درباره ايشان تغييرچنداني نكرده و لازم هم نمي بينم حتما تغيير كند . آزادي است ديگر!!
روي ماهتان و دست به قلمتان را مي بوسم

Lily August 1, 2003 3:14 PM

 نظر بدهيد:




مي خواهيد اين اطلاعات حفظ شود؟ بله

(در نوشته خود مي توانيد از تگ هاي اچ تي ام ال استفاده كنيد)