« روابط نامشروع کل کیان با کل جهان | صفحه اصلی | برادر کیهان »

December 21, 2007

هر دم از این باغ بری می رسد

کیهان: شنبه اول دی ۱۳۸۶
http://www.kayhannews.ir/861001/14.HTM#other1409

جواب اخیر مهدی جامی به کیهان
http://radiozamaaneh.com/blog/2007/12/post_82.html

جواب دوباره ی من به مطلب سه باره ی کیهان
http://radiozamaaneh.com/special/2007/12/post_360.html

December 21, 2007 10:54 PM

 نظرها

کنج این خانه اگر جایی برای بوسه داشت، که نداشت، من چشم های تو را ترانه می کردم. تو، سکوت مرا، تا خواب های ما، گیج هزار گریه نباشد.
شب کنایت رویایی است بعید و اگر بود، بوسه بود در کنج این خانه خلوتی، که نداشت.
لالایی های شرقی در رگهای تو به سرود رسیده اند و زنانگیت، طلوع آبستنی خورشید است به گاه صبحی کال، که تشنه ی بوسه های نور افق را نظاره می کند...
میوه هفتم، گناه است، شوکران بی پروایی در اشاره ی بهتان، تلخ و کشنده و صبور تا زنانه ترین نجواها به پگاه برسند و سقف این خانه، آسمان باشد.
شیون مکن ای ترانه ی من، ای صبور...
شیون مکن
جراحت تو از تحمل صلیبی است که شرم مسیح را به شانه می کشد و در بطن تو کودکی که از خوشه پروین ستاره می چیند.
مادرانه باش و زیباترین بوسه هایت را بر دامن ماه تاب بنه...
حتی اگر این خانه، خانه نباشد و گهواره تنها گوری که زجه های مرا مرثیه می کند...

23 دی 86
بی نام

بی نام January 13, 2008 9:02 PM

ماه که به پشت ابر می رود
شب تهی من هم بی همسایه می ماند
نه کور سوی شمع ستاره ها پیداست ونه نور شب تاب کفاف تاریکی راه می کند
هی به این هیاهوی خنده دلخوشمان کردی و شدیم ترانه سرای معرکه ی نیاز و به دار هزار قالی تارو پود شدیم و نقش تو زدیم و نقاش تو نشدیم آخر
حالا برو هی سکوت کن
سکوت کن
غمت مباد
حوصله ما به غایت اندوه هایمان طولانیست
و ماه از دل چاه بیرون می آید

بی نام January 3, 2008 5:46 AM

چاه است و راه و ديده بينا و آفتاب
تا آدمي نگاه كند پيش پاي خويش
چندين چراغ دارد و بيراهه مي رود
بگذار تا بيفتد و بيند سزاي خويش.

آشنا December 30, 2007 1:45 AM

ماه منیر نازنین
دورادور این سناریوی مضحک کیهان را دنبال می‌کنم، گفتگوی شما را با رسام هم شنیده‌ام و آن‌‌ را یکی از صادقانه ترین مطالب موجود در رسانه‌‌های داخل!!!!!!! و خارج در باره عشق و سکس یافتم. بعداز دیدن ‌‌این لینکهای جدید فکر‌ کردم چقدر باید ‌از این گفته‌ها‌و شنیده‌ها رنجور و دلزده باشی، دستت را به گرمی‌‌‌‌ میفشارم و برایت آرزوی بردباری در‌برابرتمام گوشها و قلمهای ناتوان از فهم گفته‌هایت را دارم. برای تغییر عینکهای کهنه و شکسته در فرهنگ رایج امروز ایران، تهمتها روا خواهد شد، حرمتها شکسته خواهد شد، اما چه باک؟
یک دوست!

نسرین December 26, 2007 1:51 AM

هردم از اين سايت شكي مي رسد...

احمد... December 23, 2007 12:42 PM

غر می زنند این و آن

این و آن ِ همان و همین

که حرام اگر بفهمند عشق یعنی چه ؟

من از این طرف می روم

یک تار گیسویش ...

بر پیشانی تماشا که این منم دشت ِ حلال تو!

به باد برو

تو اهل اخلاق آینه ای عزیزم!

خدا هم خشنود است

گور پدر این آدمیان عجیب نزدیک به پرت و پلا!

پاییز خوش است که می رویم.

اما دختر

سیب را چیده اند رندان رهگذر

نگفتی تو چه می کنی؟!

برو خودت را زندگی کن

خواهی خندید،

شادمان خواهی شد!

سید علی صالحی

selat December 23, 2007 2:28 AM

 نظر بدهيد:




مي خواهيد اين اطلاعات حفظ شود؟ بله

(در نوشته خود مي توانيد از تگ هاي اچ تي ام ال استفاده كنيد)