« بند دوم | صفحه اصلی | پنجم آذر »

November 18, 2004

مقدس تر از جان انسان چيست؟

نگاهي بر يادداشت «ضدمقدس، تلويزيون و ترور» سيبستان


بند سوم:


آیا فقط «جامعه‌ی امروز غربی از نظر فرهنگ واعتقادات بشدت نامتوازن است»؟ ایران اسلامی را که کلوپ‌های سکس گروهی و همه گونه گرایش جنسی در زیرزمین‌ها رایج است و تنها مشتی از خروار آن در وبلاگ‌ها و سایت‌ها دیده می شود, و در همان حال هیات‌های بی سر و انتهای برگزاری مراسم مذهبی با آن آداب و روسم روز به روز پرشاخ و برگ‌تر شده و آن خرج و برج‌های وصف ناشدنی چه مي‌توان ناميد؟


اگر حرفی هم برای خرافه ستیزی و حماقت زدایی هست, آیا به همین خاطر نیست که «دلگرمی» مردم باقی بماند و اما تا این اندازه دکان آقایان نشود؟ و با آن‌همه و این‌همه هزینه‌ای که بشریت داده, به هر روی نمی توان از تاثیر نقدهای طول تاریخ غافل بود. اگر فرض کنيم «قانون هم معمولا جانب عموم را مي‌گيرد» آيا اين نشانگر حقانيت قانون است يا عموم؟  به نظر من صرف عمومي بودن يا قانوني بودن يا هردو، مشروعيت بخش نيست. بسته گي به قانون و مردم دارد.


اگر بپذيريم که «توهین به هر مقدساتي دچار سانسور می شود», بايد گفت خوب است از انصاف خارج نشدی؛ پس روشنفکران کوشيده‌اند انسان را از بند هر خرافه ای خلاص کنند نه فقط اسلام. چنان که غربیان آن اندازه که با مسیحیت ستیخته‌اند, به سخره و طنز گرفته اند و همان مقدسات عموم مردم را هم به آب نقد خردورزانه ی خود هزار بار شسته و رُفته‌اند و از آن جز یک عالم فردی و مايه ي «دلگرمي» باقی نمانده. اگر کار هنرمندان و متفکران هیچ بود, آیا مسیحیت در قرون وسطی نمانده بود؟


بله هنوز در غرب هم ممکن است آثاري «سانسور» شود اما میزانش در قیاس با میهن اسلام زده ی ما چسیت؟ پروسه‌ي تصميمبه سانسور کدام است؟ پس از انتشار، با شکايت رسمي شاکي و رسيدگي دادگاه با حضور قاضي صالح و هيات منصفه و وکيل مدافع و لحاظ کردن تمامي مراحل قضايي، و سپس به فرض قبول شکايت، مجازات مجرم چه اندازه است؟ سانسور اثر با مثله کردن خالق اثر توفیری ندارد؟


از مهدی عزیز می‌پرسم  آيا در فیلم «مصائب مسیح», توهینی به یهودیان ندید؟ از قضا من آن فیلم را سراسر تحریک یهودیان یافتم و بروز کینه‌ي کهنه‌ای که مسیحیان بنيادگرا از یهودیان همچنان در خود می‌پرورانند و به نظر مي‌رسد فیلمساز کوشیده این آتش نفرت را بار دیگر تازه کند. مسلما مرا نه کاری با یهودیت و مسیحیت و بودیسم و ... است نه اسلام. ولی پرسشم این است که اگر توهین به اسلام را برنمی‌تابیم و حکم اعدام سلمان رشدی‌ ها را می‌دهیم, چرا اهانت به یهود را, که طبعا برای عده‌ی بسیاری از نوع انسان امر مقدس است, مباح می‌دانیم؟ 


اگر بگوییم مسلمانان در زمانه و شرایط کنونی تاب نقد ندارند, مهدی جان لطفا بگو کِی داشته اند؟ از آن‌همه احکام ارتداد که علیه روشنفکران (که خود مسلمان بوده اند) در کشورهای دیگر بگذریم, حکم سلمان رشدی چه‌گونه صادر شد؟ آیا هرگز کسی از کسان اسلام ایران او را و نوشته اش را به نقد کشید؟ جرات کرد؟ بله البته من می فهمم که وارد شدن به برخی مقوله‌ها اصلا به «مصلحت عمومي» نیست. 


 با تاسف بسيار و در کمال ناباوري ادبيات کيهان و جمهوري اسلامي برايم يادآوري شد. اگر هر نقدي جنجال برانگيخت، ناقد را «جنجالي» بدانيم و هر هنرمند را که «تحمل او براي هر کسي آسان نبود» را « شبه هنرور کاسبکار و فرصت طلب» بخوانيم، و هر انتقادي بر اسلامگراها را «برداشت يک بعدي از زمينه‌هاي مورد پسند رسانه‌هاي غربي» بشماريم، البته شما حق داريد؛ چنان‌که در اين صورت احکام قوه‌ي قضائيه‌ي جمهوري اسلامي را نيز به سادگي مي‌توان پذيرفت. گیرم که در گیر و دار هر دعوایی یک چند نفر هم بنا بر غریزه‌ی طبیعی انسانی شهرت‌طلبی کند, می‌توان آيا حکم داد که هر کاری که مشهور شد از شهرت‌طلبی خالق آن برآمد؟


انصافا آيا مي‌توان به هر تفاوتي واقعا فقط با دادن عنوان «تفاوت» درگذشت؟ اين هم از کليشه‌هاي آزاردهنده ي روزگار شده که ديگر فرق هر خرمهره و دُر و مرواريد را فقط «تفاوت» ارزيابي کنيم. کشتن و ... را با دفاع از «حقوق بشر و زن» يکي ‌بينيم و حداکثر آن را به سادگي «متفاوت»؟ از قضا بين اين که «رسانه‌هاي غربي»  به «حقوق بشر و زن» اين‌همه حساسيت نشان مي‌دهند و دست از «نيش» زدن برنمي‌دارند و «فرهنگ مسلمانان را به مسخره» مي‌گيرند (ولتر مي‌گويد ديگر تنها کاري که مي‌توان در برابر بنيادگرايي کرد، مسخره کردن آن است)، با آن‌چه در کشورهاي اسلامي مي‌گذرد، تفاوت از زمين تا آسمان است. مهدي جان! قبول که آتش زدن مسجد هم درست نيست، ولي شما یک کلمه ديگر خشونت‌ها را ناروا خواندي؟ دربرابر آمار شلاق‌ها و سنگ‌ها و حبس‌ها و دیگر اوامر فقها چه می‌گویی؟ همه را «تفاوت» تلقي مي‌کني و بس؟! تازه گیرم از بدو اسلام تا امروز روز, حتی یک مورد خشونت نیافتیم (!!) آیا خود آیات قران یا احادیث و روایاتی را که منبع صدور این احکام هستند می‌توانی انکار کنی؟ از چه بايد دفاع کرد؟ کدام تقدس؟ این‌ها قابل تقدیس اند؟



در ضمن من قتل تئو ون‌گون را البته از نوع کور اراذل و جاهلان نمی‌یابم و آن را کاملا آگاهانه و به قصد ارعاب دیگران یافته‌ام. همان که سال‌هاست در ایران اسلامی شاهدیم. توی دهن یکی می‌زنیم تا همه خفه شوند؛ «توهین نکنند».


مهدی عزيز, وقتی شما که خود را اسلام شناس یا عالم دینی یا حتی مسلمان کاملا ملتزم به فقه تعريف نمي‌کني, ولي برای اسلام «تفسیر واقعی» قائلی, پس بیچاره ملا عمر طالبان هم حق داشت سنگ اسلام خودش را به سینه بزند و البته روح الله خمینی هم پربیراه نمی‌گفت که خواهان برافراشتن پرچم «اسلام ناب محمدی» بر سراسر گيتي بود! آن وقت تکلیف من مقلد بی‌خبر از همه جا چیست؟ از کدام رهبر مذهبی باید اطاعت کنم؟ اگر هرچه را در اسلام نقد می‌کنند «سوء برداشت» بنامیم, تفسیر کدام فقیه از آیات قرانی قابل حسن برداشت است؟ از اختلافات عریض و طویل آرای علمای طول تاریخ بگذریم, در همین عصر حاضر, من تفسیر محمد ارکون یا مجتهد شبستری یا عبدالکریم سروش یا علی شریعتی را بپذیرم یا تعبیر آل سعود یا بن لادن یا علمای الازهر مصر و لبنان را؟ من عامی کلام کدام را «ذات مقدس» اسلام بشمارم؟ آیا اسلام بیش از 1400 سال فرصت می‌خواست که جرعه‌ای از اقیانوس بی‌کران برکاتش را بر ما نشان دهد؟ مگر مدعی نیست همه‌ی رستگاری دنیا و آخرت را دریای پاکش برای ما دارد؟ پس کو؟ منتظر «آقا امام زمان» است که دست کم پرده از یک چشمه‌ی آن بردارد؟ چرا باید همچنان منتظر معجزه‌ی ساختار و سیستمی باشم که یک هزاره و نیم نتوانسته براي من انسان کاري کند؟


ون‌گوگ بخت‌برگشته باید چه‌گونه فیلم می‌ساخت که «جنبه‌ی تحریک آمیز» نداشته باشد؟ تریشه‌ی آقایان چرا اين‌قدر دراز است و در دست و پای همه که این‌اندازه زود به‌شان برمی‌خورد؟ پهنه‌ی گلیمشان تا کجاست که هیچ فیلسوف و هنرمند و تاریخ پژوهشی حق ندارد پا بر آن نهد؟ لطفا توضیح دهند که این انسانی که «اشرف مخلوقات» است و همه‌ي جهان برای او آفریده شده, کجا آزاد است؟ از کائنات و عالم اخروي و دنياي دون و پهنه‌ي سیاست گرفته تا داخل مستراح برایش دستور دینی صادر کرده‌اند! نماینده‌ی رفتار مسلمین با زنانشان و نماینده‌ی آیات قرانی چه کسانی و کجا هستند؟ پدرانمان؟ علمای دینی؟ در ایران؟ در عربستان؟ افغانستان؟ افریقا؟ ... اگر سراسر این دنیای مقدس را بجویی، الگوی رفتار اسلامي منطبق با حقوق بشر يا  نایاب و نادر است يا اگر هست، ديگر چرا اسمش را اسلامي بناميم؟ راستي چرا منشور حقوق بشر، را حقوق بشرتر يا حقوق مسلمان و ارمني و ... نام ننهاده اند؟


«هر عیب که هست از مسلمانی ماست»؟ وقتی هر مسلمان معتقدی که می‌بینم کمابیش چنین است، چه‌گونه باور کنم که «اسلام به ذات خود ندارد عیبی»؟


 


درباره ي «قتل‌هاي خودسرانه» گزارش ويژه اي هم براي راديو تهيه کردم. خلاصه ي آن روز ۲۳ نوامبر پخش شد.  

November 18, 2004 2:02 AM

 نظرها

گذشته از این که من هم اعتقاد دارم مقدس تر از جان انسان هم هست، اگه گزارشی برای رادیو درست کردی قربونت متنشو بفرست، دستت درد نکنه.

امین November 22, 2004 2:18 PM

مهدي جان
درست اختلاف نظر من و شما در همين است. من هنوز معتقدم مقدس تر از جان انسان شناخته نشده؛ حتي اگر کساني براي چيزهاي ديگر بکشند يا بميرند.

ماهمنير November 20, 2004 12:58 AM

جواب سوال تيتر مطلب را هر چه بدهيم دوباره متهم به خرافه پرستي و تقدس گرايي مي شويم كه ماهمنير عزيز! باور نمي كنم كه به اين اعتقاد داشته باشي كه مقدس تر از جان انسان چيزي نيست

parnian November 19, 2004 8:53 AM

در پيام قبل "همواره" به اشتباه "هموار" آمده كه به اين طريق تصحيح می‌كنم.

مجید زهری November 18, 2004 9:30 PM

بانوی بزرگوار!
من قصد ورود به گفت‌وگويی که مخاطبی مشخص دارد را نداشته، هر چه هم تا کنون نوشته‌ام، با چشمداشتِ تنوير افکار عمومی بوده است. راه را نيز بر منتقد و دگرانديش هموار باز گذاشته و می‌گذارم. دوستی شما در حلقه‌تان پايدار و برقرار باد! اين را جهت پيش‌گيری از پيش‌فرض‌ها گفتم، چه بعضی، به‌جای استقبال از گسترش بحثی سازنده، ورود ديگران را به آن به «فضولی» تعبير کرده‌اند!

نوشته‌ی شما برای شخص من بسيار ارزشمند است، زيرا گذشته از تحليل صحيح موضوع، نشان از ورود چهره‌ای(هايي) آزاده و فرهيخته به دنيای رسانه‌ای اينترنت دارد. من از اين بابت خوشحالم.
خود آن چه نوشته‌ايد را نيز تأييد، و بر آن تأکيد می‌کنم.
موفق باشيد.

مجيد زهری November 18, 2004 9:27 PM

عزيزا،
نوشته های تو را در نقد آنچه نوشته بودم می خوانم و در فرصتی که دست دهد جداگانه به آن خواهم پرداخت. فقط اينجا يک نکته بديهی اشاره کنم. می گويی مقدس تر از جان انسان چيست؟ جوابش را در يک پرسش ديگر جستجو کن: چيست که آدميان برای آن حاضرند جان خود را به خطر افکنند يا از دست بدهند؟ شهادت بگو يا ايثار يا وطن پرستی يا هر نام ديگر که نامها بسيارند. اما واقعيت آن است که از جان آدمی که مقدس است چيزهايی هم هست که مقدس تر است. اين را تاريخ گذشته و اکنون بشر به ما نشان می دهد.

آنچه من با نوشته هايم می کنم موضعگيری نيست. کوششی است برای توصيف واقعيت هايی که معمولا ديده نمی شوند. گرچه بسيار بديهی اند.

دوستار،
سيبستان

Sibestaan November 18, 2004 4:51 PM

دید شما را درست میدانم اما از طرفی . بهر حال نقد کسانی هم که فیلم ون گو گ یا کشتن ان را جدا میکنند و بشدت در ر یشه های فرهنگی و مذهبی خود غرق میشوند کار درستی نمیدانم . چون انها از این نقد ها چیزی نمیاموزند. هر کس متاسفانه باید خود بیاموزد . انچه شما در تیر تان نوشتید متاسفانه برای بسیاری فقط جمله ای گذراست. مقدسات بشدت با باور های فردی این انسانها پیوند خورده و تهدید ان بسیار مهمتر از جان انسانهای دیگرست. اکنون زمانی است که این باورها توسط برخی از طریق بسیاری از فلاسفه ی وغرب وشرق خود را توجیه پذیر میدانند در حالیکه دربرابر عکس العمل خشونت امیز به این باور ها هم هم زمان سکوت میکنند. متاسفانه بیشتر اندیشمندان جامعه ی ا مروز چیزی جز منتخبانی مستقیم یا غیر مستقیم توسط یک سیستم نیستند.

من خودم برای این ادمها که محترمشان میدانم ولی سعی میکنم نظری ننویسم . وقتی به نوشته ای بسیاری در این چند روزه هم نگاهی میاندازم متن هایی میبینم که مرا در بشدت در فکر فرو میبرد .
در پایان هم تفاوت تفکری خویش با همسایه یشان را به کناری میگذارند و تمام تقصیر را به یک عده (ببخشید )نادان که نظری هم برای این نویسندگان این وبلاگها گذاشته اند میاندازند. وقتی اینها را میبینم فکر میکنم شاید قلم فقط برای افراد سلاحی شده است .
من سکوت را بیشتر ترجیح میدهم .

علیرضا November 18, 2004 12:27 PM

داريش جان سپاسگاز که لينک فيلم ون گوگ را برايم فرستادي. ولي هر دو بار باز نشد.
به هر روي اما نوشته‌هاي من در مختصر ربط چنداني با خود فيلم ندارد. نگاهش مستقيم متوجه کشتن فيلم ساز است.

ماهمنير November 18, 2004 9:20 AM

 نظر بدهيد:




مي خواهيد اين اطلاعات حفظ شود؟ بله

(در نوشته خود مي توانيد از تگ هاي اچ تي ام ال استفاده كنيد)