« بو و درد ايران | صفحه اصلی | سنج و صنوبر »

June 18, 2004

ترکيه

سفر خوبي بود و متفاوت. به مرحمت توضيح ها و راهنمايي هاي دوست بزرگواري، گويا بايد در شناخت و داوري ام درباره ي ترک ها تجديد نظر کنم.


چه سببي موجب پيشبرد اين همسايه شده؟ ترکيه در بسياري تحولات اجتماعي و سياسي با ايران همزمان بوده و از بسياري جهات شبيه؛ در ساختمان باشکوه مزار آتاترک، ديدن عکس رضاشاه در اتومبيل دوست همراهش، بي درنگ اين پرسش را پيش مي کشد که چرا شاهان ما جاماندند؟ و پاسخ شنيدم که رمز موفقيت پدرترکيه در برنامه ي سکولاريزاسيون کشورش بود. بلندي بانگ اذان موازي با آخرين موزيک هاي شاد، بزرگي مسجدي که در طبقه ي زيرين آن بوتيک هاي مدرن و حتي ديسکو به کار خود مشغول بودند، سياهي چادرهاي دو طبقه و روبنده هاي مشکي پاره اي خانم ها کنار چهره هاي به هفت رنگ آراسته و بدن هاي نيمه عريان زنان ديگر، سبزي سرزميني که بسياري از درختانش به همت سازمان ها و موسسه ها، و نه فقط دولت، نشانده شده و پاس داشته مي شود، پهناوري مزرعه هاي حاشيه ي شهر مدرن آنکارا، و بسياري ويژه گي هاي اين کشور، شگفتي ام را برانگيخت و غبطه ام را براي کشورم.


البته که از خلافت عثماني و پيش از آن، آثار تاريخي بسيار نگه داشته شده، ولي به قطع دلايل ديگري هست که پيش بيني مي کنند تا چند سال ديگر بيشترين توريست جهان را متوجه خود کند؛ از بناهاي قديمي استانبول تا متل هاي ساده يا هتل هاي سوپراستار پر بود از جهانگردان غربي و ايرانياني که براي تنفس آمده بودند. مسئولان جمهوري اسلامي، قوه ي قضائيه و مجلس هفتم شوراي اسلامي، طرح هاي تازه اي براي سختگيري بيشتر در مورد حجاب زنان را اعلام کرده اند. ..


هوس لذت از سواحل زلال و هواي لطيف و گرماي خورشيد شرق فروکش نکرد اما قياس ايران کهن و مهد ادب و هنر و ديار ثروت هاي طبيعي با همسايگان نو بنياد و تازه سازي چون دوبي و ترکيه بي تابم مي کند.


حس غريب عشق را در جاده ها پنهان مي کنم و مي روم.

June 18, 2004 9:54 AM

 نظرها

Mahmonir'e aziz motaasefam ke az imkane neveshtan ba hurufe Farsi bar khordar nistam vali Dust daram ba Mehdi Khane dustar ke safare shomara be Torkiye tafsiri az dide yek Mogrez kardeand sohbati dashte basham ..Rahash chist..befarmaid ta beruye chashm anjamesh dahim

Reza July 3, 2004 4:43 PM

چقدر خوب شد كه رفتي. الان سرحال تري. اميدوارم روزي برسه كه بتوني بري سرزمين آفتاب نه همسايه اش.

فرين June 25, 2004 7:36 PM

ملاحظه مهدی بر نوشته ماه‌منير سوء تفاهم است. ماه‌منير در نوشته خود ترکيه را الگوی توسعه يا پيشرفت نشان نداده است. تنها افسوسی از تفاوت‌ها ميان همين کشور نوبنياد و آن کشور کهن باستانی! خورده است. اما ترديدی نيست که ترکيه تقريباً از همه جهات با معيارهای دنيای مدرن پيشرفت کرده است. بيهوده نيست که در آستانه عضويت در اتحاديه اروپاست.
اساساً دشوار می‌توان کشوری را الگوی پيشرفت و توسعه برای کشور ديگر گرفت؛ اما نمی‌توان دريغ نخورد از بی‌ساز و برگی بنيادگرايان مسلمان در ترکيه، درامد اقتصادی از توريسم، کشاورزی پر رونق و صنعت شکوقا در کنار ايرانی که کنام شيران و پلنگان و در کام آدمی‌خواران است و اندک اندک به تل ويرانی بدل می‌شود.

مسيحا June 23, 2004 3:43 AM

ماهمنير عزيز
در سفری مشابه احساس مشابه ای با تو داشتم.

دريارونده June 20, 2004 6:51 AM

ماه منير بانو! دلم برای هر دوتان ناگهان به طرز اسفناکی تنگ شده است! کجاييد شما آخر؟ ملک توران زمين وسوسه تان کرد دل از ما بکنيد؟! بی وفا شديد باز؟ تو را به خدا!

دارِيوش June 19, 2004 11:44 PM

ماه مختصر نويس،
به چشم ظاهر به ترکيه نگريستن آنی نيست که از تو انتظار می رود. من از ترک ها حرف نمی زنم اما ترکيه به عنوان يک کشور تازه 25 سالی است که تکان خورده و آن هم از برکت قطع رابطه ايران با آمريکا و نيز جنگ ايران و عراق. اين عريانی و پوشيدگی هم همه جا دل ما را می برد که در وطن خود از آن بی بهره ايم. اما فراموش نبايد کرد که ترکيه در مقام يک دولت هيچ کم از جمهوری اسلامی ندارد. تازه همين اواخر نمايندگان کرد مجلس از زندان آزاد شدند. سرکوب کردها هم که از روشنی گفتن ندارد. حکومت نظاميان آتاتورک پرست تازه پايان يافته است و هنوز تهديد آن از بين نرفته و اگر کم شده به خاطر علاقه ترکيه است برای پيوستن به اروپا. ترکيه مثل همه کشورهای ما ظاهر را آرايش می دهد. باطن ترکيه را بايد در مدرسه و مجلس و مطبوعات و زندان و دادگاهش ديد و سياست خارجی اش. و هم از خانه هايی که در آن ساخته می شود. خانه هايی که به اندک زلزله فرو می ريزد چون لای بتون ظاهری آن آشغال و قوطی نوشابه ريخته اند. اگر می خواهی مدلی به ما معرفی کنی ترکيه اصلا مدل مناسبی نيست.

دوستار،
مهدی

Mehdi June 19, 2004 1:54 PM

ماه منير جان
رسيدنت به خير...

mostafa June 19, 2004 12:09 PM

تازه فرصت کرده‌ام تا نفس تازه کنم. و ... تازه پيدايت کردم. نمی‌دانم چرا در اين نيمشب بهاری ناگهان دوستت دارم. عطر دوستان جامانده در آفتاب مرا می‌دهی.

ساغر June 19, 2004 1:41 AM

 نظر بدهيد:




مي خواهيد اين اطلاعات حفظ شود؟ بله

(در نوشته خود مي توانيد از تگ هاي اچ تي ام ال استفاده كنيد)