« دايره | صفحه اصلی | چاه بابل »

September 2, 2003

وينزخوتن

مامان کنار باغچه آب غوره مي گرفت. دخترکي بودم. بي محابا مي دويدم. دست مادر لرزيد. جرعه اي ريخت. جگر ورم کرده ي خاک سوراخ سوراخ شد. انگور هنوز خام بود.

September 2, 2003 3:11 AM

 نظرها

مهدي بيا. بعد از اينكه تو و ماه منير از اين شهر رفتيد اينجا خسوف و كسوف شد. جايتان خالي است . يعني شهر خالي است.
كنار رود پر خروش " ولتاوا " خوش بگذرد.
محمود دهقاني

Mahmoud Dehgani September 19, 2003 4:38 AM

هميشه هستی و هميشه حس انتظار می‌پاشی!

غزل September 11, 2003 5:48 PM

کجايی بانوی مهربان؟

عباس معروفی September 10, 2003 11:47 AM

آری حالا بدون آن کادر و قلم و مداد بسيار بهتر شد. البته من شخصا خط نستعليق را در اين فضا نمی پسندم و همين خط برای لگو خوب است. پيداست که اين نظر و سليقه‌ی من است البته!

نکته September 9, 2003 1:23 PM

دوست من وبلاگت را جزء به جزء خواندم نوشته هايت بوي تازگي ميدهد حس عجيبي پيدا ميكنم وقتي اينطور نوشته ها را ميخوانم. وبلاگ بدون لينك مثل رودي ميماند كه هرگز به دريا نمي ريزد .اگر مايل بودي به هم بلينكيم . پاينده باشي

بوف كور September 8, 2003 9:30 PM

چرا خودم هم طرح باسم و لوگوي خطي را ترجيح مي‌دهم. ولي قبله ي عالم ! از اختيارات ازلي خود در اين امر استفاده کرده اند! بدون خبر دادن به اين حقير!

ماهمنير September 8, 2003 7:14 PM

ماه منير عزيز سلام
فکر نمی کنی صفحه با شکل و شمايل قبلی زيباتر بود؟ راستش من که اينجور فکر می کنم. مواظب خودتان باشيد

نکته September 8, 2003 6:27 PM

درود بر شما.

Mahmoud Dehgani September 7, 2003 4:15 AM

ممنون. مينيمال قشنگي بود.

شايان( اينجا چراغي روشن است September 6, 2003 2:13 PM

پخته‌تر از اين انگور، همان جگر ورم‌کرده خاک است که ما از ورای سوراخ‌هايش جهان را می‌بينيم.

سايه September 4, 2003 9:03 AM

اشک مادر و سينه زمين
هر دو دردمندند

درياروندگان September 3, 2003 6:57 PM

شاهکاره، شاهکار!

داريوش September 2, 2003 9:00 PM

سلام و موفق باشيد .

kimia September 2, 2003 5:23 AM

 نظر بدهيد:




مي خواهيد اين اطلاعات حفظ شود؟ بله

(در نوشته خود مي توانيد از تگ هاي اچ تي ام ال استفاده كنيد)